امروز ۲۳ مهره. اما فقط ۲۳ مهر نیست
امروز یه اتفاقی افتاد.
امروز یه اتفاقی افتاد که با اینکه دوست دارم به هرکی میرسم تعریفش کنم، دوست ندارم فقط توی یه خط بنویسمش و تموم شه.
آخه امروز اولین بار بود که یه دندون عقل رو خارج میکردم.
آخه فکرش رو نمیکردم حالاحالاها بتونم این کاررو بکنم. باورم نمیشد اینا دستای من باشه که اون ناحیه رو سوچور میزنه.
یعنی نمیشد فقط دستای من باشه. قطعا دستهای بیشتری وجود داشت.
مثلا دکتر پیرزاد عزیز که بیشترین حس قدردانیم رو بهش دارم برای این نگاهم به جراحی که با ۲ سال پیش خیلی فرق میکنه.
مثلا خدایی که باعث شد مسیرم از بخش جراحی دانشکده گیلان و یاد گرفتن از دکتر ملکی و دکتر صداقتی عبور کنه.
تجربهی امروز صبح پیشم خیلی بیشتر از چیزیه که بنظر میرسه.
این حس جوریه که انگار خدا بهم اجازه داده که به تلاشم ادامه بدم :))
آخرای تایم بود و داشتم به دیوارای بخش جراحی نگاه میکردم.
فکر میکردم به اینکه ۵ ترم پیش چه احساسی توی این بخش داشتم.
امروز چه حسی دارم.
مکانش که همونه. پس چرا الان راحتتر نفس میکشم توش؟ پس چرا قبلا هر قدمی که داخلش ورمیداشتم مثل این بود که یکی رو گلوم پا میذاره؟
این shift کردن قشنگه. درواقع به امید این زیر و رو شدناس که یه چیزایی رو تحمل میکنم.
2 دیدگاه دربارهٔ «It’s not just a wisdom tooth»
امیدوارم همه حس های بدِ زندگیت انقدر قشنگ shift بشن به حس های خاطره انگیز ✨ و یادت باشه دستای تو قدرتمند تر از باورهای ذهنی توان 🩷 ( باورهای ذهنی که استادای بد برات درستش کردن)
قربون قلب مهربونت برم من😭😭💜💜💜💜💜