مسئله اینه که من میخوام و سعی میکنم که آدما رو با تکرفتارشون قضاوت نکنم. اما همیشه کار آسونی نیست. و بعضی روزا از همیشه سختتره. امروزم همون روز بود.
فولدر اسکرین شاتام بلاییه که خودم سر خودم اوردم. و امروز توی مرتب کردنش یه چیزایی رو فهمیدم. مثلا اینکه با فلان تک رفتار باید بهم برمیخورد! و تازه الان برخورد. درواقع اعتماد بنفس من دارایی باارزش و شکنندهی منه. مرز های شخصیم اکثرشون با هدف حفاظت از همین داراییِ ظریفه. و امروز، یهو کل ذهنم ساکت شد. یه موقعیت که دست کم گرفته شدم و حتی حواسم نبود؟ نمیدونم از باهوشیمه یا برعکسش. دوست دارم اشتباه کرده باشم. امیدوارم اشتباه کرده باشم. و به زودی بیام این پست رو آرشیو کنم و تمام.
چون ادمایی که منو اندازهی خودم ببینن، دستکم نگیرن، و بهم شهامت ابراز توانایی هام رو بدن، ۵ یا نهایت ۶ نفر میشن. و دردناکه که یکیشون کم بشه.
آپدیت: یکیشون کم نشد. من اشتباه کرده بودم 🙂 دست کم نمیگیره🤌