وقتی داری شنا یاد میگیری یه سطحی هست که بلدی روی آب خودتو نگه داری، بلدی ۴ تا شنای اصلی رو انجام بدی و تمرینی که میکنی برای اینه که قوی تر بشی.
اونجا مثلا ممکنه یبار که داری طول استخر رو طی میکنی وسطش ببینی دیگه نمیتونی. نفس کم آوردی یا خسته شدی. یهو شنایی که انجام دادی رو متوقف میکنی و فقط روی آب میای، نفس میکشی، و بقیه مسیر رو قورباغه وار طی میکنی تا اخر. یکم استراحت میکنی و دوباره شروع میکنی طول بعدی رو.
الان تو دانشگاه به اون نقطه رسیدم که فقط باید بیام روی آب، و حتی خودم زور ندارم تا اخر مسیر برم. ینفر باید منو ببره. وگرنه غرق نمیشمااا. ولی همونجا میمونم. وسط استخر.
باید هرطور شده یطوری این ترم تموم شه، که یکم نفس تازه کنم و برم برای طول بعدی.
روز دومی که بخشا بخاطر آلودگی هوا تعطیل شد، برنامهی امتحانا رو نوشتم توی یه برگه. مباحثی که باید بخونم، پروپوزالی که باید ثبت کنم، کارایی که باید بین امتحانا انجام بدم، و ریکوارمنتی که هنوز تموم نشده و نمیدونم بشه اصلا هم نوشتم.
دیدم نخیر نمیشه 🙂
مگه اینکه مثلا بهمن۹۸ باشه و یهو همه چی تعطیل شه.
یه اتفاقی به همون مقدار غیرقابل حدس زدن از قبل.
واقعا درحالی که با حرکت پاهام روی آب موندم، از ته قلبم منتظر چنین اتفاقیام.
تلاش میکنمااا ولی احساس میکنم زور باقیموندهم فقط میتونه خودمو نگه داره، نمیتونه حرکت بده.
شایدم اینقد حرکتش آهستش که حسش نمیکنم.
شایدم اصلا مهم نباشه که من حسش بکنم یا نه. شاید یکم دیگه دستم برسه به دیوار استخر. مثل سریای قبل که رسید. و فکر نمیکردم برسه.
3 دیدگاه دربارهٔ «مسیر طی میشه. مهم نیست با پروانه یا قورباغه»
نمیخوام امید الکی بدم ولی تا یادمه دقیقا همون وقتی تا حداکثر ظرفیتت تو فشاری و حس میکنی دیگه بریدی یه راه جلوت باز میشه که یه نفس راحت میکشی.
اگرم نشد اصلا بیخیاااال پروانه و قورباغه!! خودتو بنداز رو اب بدنتو شل کن چشماتو ببند اروم اروم پا میزنی بالاخره میرسی به لبه استخر 🙂
امید الکی که میگی کم نجاتم نداده.
باعث شد دو هفته با سختترین شرایط رو پشت سر بذارم. و خیلی بیشتر از چیزی که انتظار داشتم بدست بیارم.
ولی ادم با چیزایی که در اختیارش نیست اما مسئولشونه چیکار کنه؟
چیزایی که در اختیارمون نیست ولی مسئولشونیم…
احتمالا بهترین کار اینه که هم مسئولیتمونو قبول کنیم هم اینواقعیت رو که کاری ازمون ساخته نیست!